{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
اگر كسی تمدن می خواهد باید وحشیگری و بی شرفی ها را فراموش كند .
كسانی هستند كه از بیست سالگی شروع به جان كندن می كنند.
علوم و اخلاق و احساسات و طبیعت دست به یكدیگر داده و به طرزی روشنی موافقت دارند كه گیاهخواری نجات دهنده نژاد آدمی زاد است .
مرگ بهترین پناه درد ها و غم ها و رنج ها و بیدادگری های زندگانی است.
هر گاه انسان پیروی شهوت و نفس اهریمنی را بنماید ، از حیوان هم پست تر است .
انسان زاده طبیعت و در نتیجه تكامل حیوانات به وجود آمده و وابستگی نزدیكی به آنان دارد .
میل غریزی انسان از دیدن كشتار و خوراك های خونین متنفر است .
بر فرض انسان جسما با حیوان شباهت داشته باشد ، ولی هرگز قوای معنوی او با حیوان طرف مقایسه نیست .
جامه مرگ ، جامه ای است كه عشوه زیبایی آن را به چیز رغبت انگیزی تبدیل می كند .
تا زندگی نباشد مرگ نخواهد بود و همچنین تا مرگ نباشد زندگانی وجود خارجی نخواهد داشت .
خود كشی وقتی است كه هیچ راهی برای اشتراك معنوی با همنوعان در كار نیست .
هر كس با قوه تصور خودش كسی دیگر را دوست دارد و این از قوه تصور خودش است كه كیف می برد .
زكی ! مردن هم جدی نیست ، شاید از هر كار و هر چیز دیگری كمتر جدی باشد .
ای مرگ ، تو از كاروان خسته و درمانده زندگان را مهمان نوازی كرده آنها را از رنج راه و خستگی می رهانی .
مرگ مانند وسیله ای كه ظاهرا می تواند به عدم امكان حیات پایان بخشد ، دخالت می نماید .
مردم راهنمای مدبر و عاقل خوب می خواهند كه درد اصلی ملت را بفهمد و درمان كند .
اگر كسی تمدن می خواهد باید وحشیگری و بی شرفی ها را فراموش كند .
كسانی هستند كه از بیست سالگی شروع به جان كندن می كنند.
علوم و اخلاق و احساسات و طبیعت دست به یكدیگر داده و به طرزی روشنی موافقت دارند كه گیاهخواری نجات دهنده نژاد آدمی زاد است .
مرگ بهترین پناه درد ها و غم ها و رنج ها و بیدادگری های زندگانی است.
هر گاه انسان پیروی شهوت و نفس اهریمنی را بنماید ، از حیوان هم پست تر است .
انسان زاده طبیعت و در نتیجه تكامل حیوانات به وجود آمده و وابستگی نزدیكی به آنان دارد .
میل غریزی انسان از دیدن كشتار و خوراك های خونین متنفر است .
بر فرض انسان جسما با حیوان شباهت داشته باشد ، ولی هرگز قوای معنوی او با حیوان طرف مقایسه نیست .
جامه مرگ ، جامه ای است كه عشوه زیبایی آن را به چیز رغبت انگیزی تبدیل می كند .
تا زندگی نباشد مرگ نخواهد بود و همچنین تا مرگ نباشد زندگانی وجود خارجی نخواهد داشت .
خود كشی وقتی است كه هیچ راهی برای اشتراك معنوی با همنوعان در كار نیست .
هر كس با قوه تصور خودش كسی دیگر را دوست دارد و این از قوه تصور خودش است كه كیف می برد .
زكی ! مردن هم جدی نیست ، شاید از هر كار و هر چیز دیگری كمتر جدی باشد .
ای مرگ ، تو از كاروان خسته و درمانده زندگان را مهمان نوازی كرده آنها را از رنج راه و خستگی می رهانی .
مرگ مانند وسیله ای كه ظاهرا می تواند به عدم امكان حیات پایان بخشد ، دخالت می نماید .
مردم راهنمای مدبر و عاقل خوب می خواهند كه درد اصلی ملت را بفهمد و درمان كند .
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}